- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چه غـم دارم از لحـظه مردنم به قبر و به زیر لحـد خـفـتـنم که مولا علی دستگیر من است امـامـم عـلـی اعـتـبـارم عـلـی پـنـاهـم عـلی افـتـخـارم عـلـی عـلی مـرد مـیدان و مرد نبرد علی پشت خود را به دشمن نکرد علی هست، دین نبی کامل است عبادت بدون عـلی باطل است علی عطر سجّادهاش یاس بود به اذن خـدا اشجـع النّاس بـود عـلـی بـاغـبـان زمـیـن فــدک عـلی سفـرۀ عـالـمی را نـمک علی بـهـتـرین عبد پروردگار عـلـی مـعـنی کامل ذوالـفـقـار من از آنچه گفتم علی برتر است نبی شهر علم و علی چون در است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ما گرد و خاک، سنگ عقیق یمن تویی مـا لالِ لال، تا که امـیـر سـخـن تویی اعـمـاق غـربت است دیـاری بدون تو پیـش تـو آمـدیـم که تـنـهـا وطـن تویی
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از آنجا که خدا گفته علی حبل المتین باشد علی باید بدون شک امیرالمؤمنین باشد علی در قلب خود دارد سراسر نور یزدان را علی باید به بار آرد درخت سبز ایمان را
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
حـریم خانۀ کعـبه اگر قـلب زمین باشد یقـیناً قلب این خانه امیر المـؤمنین باشد بها میگیرد این دنیا، رها میگردد از غمها اگر که چند روزی آسمان خاکی نشین باشد عـلـیُّ حـبُّـه جُّـنَّـه قَـسـیمُ الـنّار و الجَنـَّه امـامَ الانس و الجِـنّه امام المتـقـین باشد جهانی بر سر خوانش عوالم تحت فرمانش همان شاهی که هم شأن ملِکبانوی دین باشد عـلی بن ابی طالب امـیر فـاتـح غـالـب همان که قدرت دست خدا در آستین باشد امیـد زندگی حـیدر، دلیـل بندگی حـیدر خدایم آن خداوندی که حیدرآفرین باشد شب معراج، ابالزّهرا علی را دید در هرجا تعجّب نیست از حیدر مقامش اینچنین باشد مسیر هر دل عاشق، میان خلق با خالق رسیده تا که در این رابطه حبل المتین باشد علی یعنی همانی که، دقیقاً در زمانی که به راه افـتاد سیل فـتـنه سدّ آهـنین باشد دوباره روز خواهد شد، علی پیروز خواهد شد شب تاریک حتی در یسار و در یمین باشد هجـوم لا فرارِ او، طلـوع ذوالفـقـار او غروب ناکثین و مارقین و قاسطین باشد فـراتر از زمینیها، کـلـینیها امـینیها هر آنچه گفته شد در مدح مولا بیش از این باشد رجز با ذکر یا حیدر مدد شیر خدا حیدر هـمیشه بر لب یکـتا یل اُمّ البـنـین باشد اگر باده به کف دارم به سر شوق نجف دارم که صحن روشنش همسایه با عرش برین باشد من آن مجنون بیلیلی، دل بیتاب من خیلی هواخواه نجف تا کربلای اربعـین باشد امیـر بیگـزند آمد زبان شعـر بنـد آمـد پس از این زحمت شعرم به دوش نقطه چین باشد
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مردی که بود ارض و سما زیر پرچمش از کـودکی مـلائـکـه بـودنـد هـمـدمـش اسرار سر به مُهر علی راز خلقت است انسان درون نقـطۀ پـرگار او گـم است هم اخم روی صورت او، هم تبسم است خورشید در حریم عـلی معـتکـف شده مجـمـوعـۀ فـضـائـل او مـخـتـلـف شده یعـنی که محـو او شـده پـروردگـار هم آن شب که کار داشته با مصطفی، خدا آن شـب که رفـته بود به دیـدار با خـدا آن شب که فـاصله دو کمان بود تا خدا پـرسید: این صدای عـلی بود یا خـدا؟! وابـسته است هـستی عـالم به هست او زهراست مست او، حسنین اند مست او در دولت عـلی چه برادر، چه دیگری سـهـمـی نـبـردهانـد مـگـر بـا بـرابـری رسمش بگو چه شد؟! که لقب مانده از علی یک اسم در جهان عرب مانده از علی
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هُـرم نجف حـرارتـمان را زیاد کرد گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد مانند بـوذر از کـرمش زر گـرفتهایم مِهر علیست ثروتـمان را زیاد کرد عـنوان مـاست عـبد کـرمخانه نجـف عبدش شدیم، شُهـرتمان را زیاد کرد از وادی السلام عـلی تا که رَد شدیم شوقِ به مرگ جرأتمان را زیاد کرد با یا علی زمین و زمان را بِهَم زدیم تـأثـیـر ذکـر قـدرتـمان را زیـاد کرد گـفـتیم شـیعـهایم، طـرفـدار حـیـدریم این گفته خوب عزّتمان را زیاد کرد بودیم مستِ بوسه به درب حرم ولی ایـوان طـلاش لـذّتـمـان را زیاد کرد ما را سحر به صحن رساند و غروب بُرد سـهـمــیـۀ زیـارتـمـان را زیـاد کـرد مـا کـاه خـواسـتـیـم ولی کـوه داد، آه اینگـونه او جـسارتـمان را زیاد کرد بیقـیـمت آمـدیم به بـازار مـرتـضی دستش رسید، قـیـمتمان را زیاد کرد گر روسیاه گر که بَد، اما به این خوشیم مـولای ما شـفـاعـتـمان را زیاد کرد یا مظهرالعجائب و یا مـرتضی علی ذکـر عـلی عـبـادتـمـان را زیـاد کرد آری همین مسیر نجف تا به کربلاست هر سـاله باز هـمـتـمان را زیاد کرد در کـربـلا تـمـام عـلـیها فـدا شـدنـد این داغ ها مصیـبتـمان را زیاد کرد
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت در سفـرهاش نان جـوین خشک بود اما در کیسۀ خـیرات نان گرم گـندم داشت از برکت دستان او شهری نمک میخورد شهری که در آزردن قلبش تفاهم داشت هم دوست هم دشمن نمک بر زخم او پاشید او باز هم شوق هدایت، درد مردم داشت یا نیمهشب همسایههایش را دعا میکرد یا از غمی دیرینه با چاهی تکلم داشت مـردابها هر چند قـدرش را نفهـمـیدند او باز باران ماند و بر دلها ترنّم داشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
زندگی با عاشـقی باشد صفـایش بیشتر هر که عاشق شد خدا دارد هوایش بیشتر عشق اصلا رزق را چندین برابر میکند سائل عـاشق شود نان و نـوایش بیشتر بـهـترینهای جـهان، دلداده گان حـیدرند این قبیله هر چه باشی سر به راهت میکنند غم نخور از روسیاهی که نگاهت میکنند این در و آن در نزن اصلا ندارد این زمین ذکر هر اعجاز علی و ذکر طوفانها علی نقـش سـربند تـمام مـرد مـیـدانها علی در صحابه کیست با احمد برادر جز علی در غلامیات خلاصه میشود آقا شدن دشمنانت یک به یک محکوم بر رسوا شدن چه مقامی چه مقامی، شد جهان حیران تو مـور ناچـیزم پـناهـم ده سـلیـمان نجف بینظیرم کن علی جان مثل ایوان نجف مؤمنین را شیر میدان میکند این سرزمین ای عـلـی عـالـی اعـلا امـیر المـؤمنـین حضرت حـلال مشکلها امیرالمؤمنین چارۀ بیچارگیها مهدی موعود توست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
برای طوف نجف واژهها قـطار شدند به یمن مدح علی، جمله رستگار شدند حـدیث مـنـزلـت بـوتـراب را گـفـتـنـد به سوی خانه خـورشید رهسپار شدند به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند شدند دُرّ نجـف، جـملهای قصار شدند زلال میگـذرد خـطـبۀ تـطـنـجـیـهاش سـرودۀ لب مـیـثـم به روی دار شـدند چه عـاشـقـانه میان حـریر سبـز غزل برای هـدیه به حـوریـهاش نـثار شدند رجز شدند و زره پوش یا علی گـفتند بـرادر دم یـاهـوی ذوالـفــقــار شـدنـد برای سـجـده به او قـبله بیقـرار شود بهشت حجرهای از روضۀ منوّر اوست سریر عرش خـدا بارگاه دیگر اوست سلوک نوری خورشید در مدار علیاست غـبـار راهِ قـدمهـای ذرهپـرور اوست به وصلـههای عـبـایش دخـیل میبندد فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است شـمیـم روح فـزای تن مـعـطر اوست همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش به افـتخار بگـوید عـلی بـرادر اوست کسی که صورت ملکـیۀ خداوند است ملـیکـۀ هـمه کـائـنـات هـمـسر اوست تـرّنـم لب سـاقی است دم به دم زهـرا رواق قلب عـلی بارگـاه کـوثر اوست علی همان که به اشراق عرش تابیده است علی که آیۀ قهر است برق شمشیرش علی که سورۀ حشر است صور تکبیرش دل تمـامی ما قـلعـهای که او بیجنگ به غـمزۀ نگهی کرده است تسخیرش علی که آیۀ نور است خط به خط وصفش عـلی که نقـطه با بوده است تفـسیرش علی که نسخۀ لاهوت نام دیگر اوست منـزّه است از آن که کـنـیم تـعـبـیرش هـمـان که آیـنـهها میشوند دلـتـنگـش میان قـاب دل فـاطمه است تصویرش چه کـرده از دل فـولاد تـاک میروید وجود آهن بیجان شده نـمک گـیرش علی علی غـزل دانههای تسبیح است شـبـیـه ذات خــدا آفــریـده شـد ذاتـش عـروج کـرده نـبـی تا کـند مـلاقـاتـش میان خـلـق خـدا آن کـسی پـیـمـبر شد که بـوده نـاد عـلـی نـغـمـۀ مـنـاجـاتش کسی که هم سخـنش بود، شد کـلیم الله کسی که بود نجف سرزمین میـقـاتش خراب کوثر او سلـسـبـیل و تسنـیـماند فـرشـتهها همه مخـمور در خـراباتش تـبـسـمـش غـزل آفـریـنـش نـور است علیست نور خدا، فاطمه است مشکاتش نزول وحی خدا رشحهای ز نور علیست که مـدح کـرده عـلـی را تـمـام آیـاتش شده است مرکب طفلی یتـیم در بازی کسی که میگذرد فوق عرش اوقاتش شـنـاسـنـامـۀ او روح قل هـو الله است می طهور ضریحش شده به جان جاری عـلـی عـلـی شده در بـاده اذان جاری دلـیـل مـسـتی ما از حلالـزادگی است علی علی شده در شیر مادران جاری نـجـات بـخـش تــمـامی انـبـیـا او بـود شبیه کشتی نوح است در زمان جاری هــمـیـشـه نــغــمــه یـا لا الـه الا هــو کـنار نـام عـلی بوده بر زبـان جـاری خروش کرده دم لافـتای روح الامیـن شده است در نفس هفت آسمان جاری همیشه عطر علی جاری است در تاریخ زلال فضل علی هست همچنان جاری حدیث غـربت او را یتـیـمها خـوانـدند شده است در غزل مادری جوان جاری طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
عـلـمـا مـوقـع تـدریـس عـلـی میگویند زحل و زهره و بِرجیس علی میگویند صالح و یوشع و جرجیس علی میگویند تا نخ و سـوزن ادریس عـلی میگـویند دائم از هر طرف عرش خبر میشنوم «ها عـلیٌ بـشرٌ کـیف بشر» میشـنوم یوسف از دست زلیخا به علی بُرد پناه نـوح با دیـدن دریـا به عـلـی بُـرد پـناه هر نفس حضرت عیسی به علی بُرد پناه دل در سوخت و زهرا به علی بُرد پناه هیچ کس در طلب میکده سردرگم نیست به خدا میکدهای غیر علی در خم نیست «عین»تو هست به معنای عُلو درجات «لام» تو هست همان لام سلام و صلوات «یاء» تو یاء حسین است که بین دو صلات میکـشاند دل غـمگین مرا سمت فرات سند غـربت تو خـون حسین است علی راز حـقـانـیـتت در ثـقـلـین است عـلـی زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده وای بر آنکه دلش را به عـلی نـسپرده متواری شده از وحشت و در دم مرده هر که از تیغ دو دم جان به سلامت برده هر که از شیـوۀ جـنگاوریات شد آگاه گـفـت:«لا حــول ولا قــوة الا بــا لله» در کویری که به دریای کرم نزدیک است عاشقت هستم وقلبم به حرم نزدیک است نجف اینجاست! فقط چند قدم نزدیک است کفر وایمان من امروز به هم نزدیک است در مـقـامـت دهـنـم بـسـته بـمـاند بهـتر عـشـق آهـسـته و پـیـوسـته بمـاند بهتر نخلها اشک تو را زیر نظـر داشتهاند رودها از جـریـان تـو خـبـر داشـتـهاند بـادها پـرده ز اسـرار تـو بـرداشـتـهاند خـاکها چـشم به دسـتان پـدر داشتهاند ابـرها با کـرمت مـایۀ رحـمت شـدهاند فقـرا در حرمت صاحب مُکنت شدهاند شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن لا فـتـایی شـدن و سـاقـی کـوثـر بـودن فـاتـح یـک تـنـۀ قــلـعـۀ خـیــبـر بـودن بـا پـیـمــبـر هـمـۀ عـمـر بـرادر بـودن نفـسـت عـطر نـفـسهـای مـحـمـد دارد بـردن نــام تـو شـیـریـنـی بـیحـد دارد گــذر مــاه بـه تــاریـکـی چــاه افـتــاده باز از اشک غمت چشمه به راه افتاده مـنکـر تو که به این روز سـیـاه افـتاده در نـمـاز شب خـود هم به گـناه افـتاده زندگی بیعـلی اصلا چه صفایی دارد «مطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد» نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم متـفـرق شده بـودیـم که یکـدست شـدیم عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم تا ز پیمانۀ «اکـملت لکـم» مست شدیم عطر«اتممت علیکم» همه جا را پُر کرد نان بد گـوی بد اندیش تو را آجـر کرد اولین مرحلۀ عشق پـریشان شدن است اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است در شـب قـدر به آوای جـلـی میگـویـد به عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـی میگـویـد خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان بادل سوخـته آرام وحزین شعر بخوان به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان بر هـمین پلۀ اول بنـشـین شعـر بخوان چه قشنگ است شبی غرق تماشا بودن! «شهریار» غـزل حضرت مولا بودن
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
میگذرد روز و شب، زندگیام با علی بـنـدۀ یـا هــو شـدم، بـنـدۀ مــولا عـلـی عرش خدا كرده است، شهر نجف را علی فاضل و افضل علی، عالی و اعلی علی جان عـلی فـاطـمه، هـستی زهـرا علی بـنـدۀ بـنـده نـواز، خــاكـی بـالا نـشـیـن وصـلـۀ نـعـلـین او، نـقـطۀ ثـقـلِ زمـین مـالک روز جـزا، حـاكـم فـی یـوم دین موقع طوفان كه شد، گفت خـدا اینچنین نوح! پـریشان نبـاش، زود بگو یا علی ای دل اگرعـاشـقی، در پی دلـدار باش پـشـت درِ خــانـۀ، حــیـدر کــرار بـاش جـان بـده پـای عـلی، مـیـثم تـمـار باش خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش دل بکـن و دل بـبـر، از هـمه الا عـلی دست گدا خالی و، دست كریمان طلاست بر سر خوان علی، روزی مهمان طلاست در نجف مرتضی، قطرۀ باران طلاست شكر خدا بر سرم، سایۀ ایوانْ طلاست عـزّت امـروز عـلی، عزّت فردا عـلی سـاقی كـوثـر عـلی، نَفْـسِ پیـمـبر علی زینت مـنـبر عـلی، فـاتـح خـیـبـر عـلی از همه بهتر علی، ظاهر و مظهر علی یا علی حـیدر علی، یا عـلی حیدر علی شیعۀ حـیـدر بگو، یكـصد و ده تا عـلی چشم علی روشن است، تا قمرش فاطمه است شكر خدا میكند، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ، پشت سرش فاطمه است كِیْ به زمین میخورد، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتی كه رفت، شد تك و تنها علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
توان بخشیده ذکرت هر مریض ناتوان را هم زبان درد دل دادی زبان بیزبان را هم گواهی داده رد الشمس تکوین است در مشتت برای چهار رکعت میزنی برهم زمان را هم برایت سوخـتم خاکـستر من آبرویم شد به زیر دین خود آوردهام آتش فشان را هم ضرر اینست که در پای عشقت بیضرر باشم سراسر سود خالص کردهای حتی زیان را هم برای ایـلـیا انجـیل افـتادست بر سجـده چگونه بنده خود کردهای نصرانیان را هم من از سلمان سیصد ساله فهمیدم جوانی را که پیر عشق میسازد ولایت هر جوان را هم عجب خیریهای داری به روی شانهات مولا شریک کار خیرت کردهای خرما و نان را هم مؤذّن بیعلی تکبیر نه تکـفیر میگوید همیشه نام تو توحید میبخشد اذان را هم نجف آمد به میدان کعبه هم مایل بسویش شد نشانی دادهای با قبهات سنگ نشان را هم تو دستت بر سر هرکس که آمد سقف امنی شد به سلطانی رساندی قنبر بیخانمان راهم صبوری پای صبرت زانوی شاگردیاش را زد گلویت نرم کرده از خجالت استخوان را هم همینکه رفت زهرا زود پیرت کرد هجرانش به سوگ این خزان آوردهای عمری خزان را هم
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
عشق یعنی تا نَفَس باقیست مثل شهریار روز وشب نام علی را میبرم با افتخار در تمام زندگی حِصن حصینم حیدر است شاه هم بودی، گـدای حیدر کرار باش عبد بیچون و چرای حیدر کرار باش جان سپردن در حرم رویای هر سینه زن است عشق او عمریست مرز بین حق و باطل است در حقیقت دین ما با حُبّ حیدر کامل است عاجزم از درک نامش فوق باورها علیست
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
برای دفعِ هر محنت، امامِ اولین کافیست مخواه از غیرِ او چیزی، امیرالمؤمنین کافیست نترس از جورِ این دنیا، نترس از حولِ آن دنیا به حقانیتِ مولا، اگر داری یقین، کافیست بگو اصحابِ باطل را، بگو ابنای شیطان را: فقط حیدر، اگر باشد، نبی را جانشین، کافیست ولای شاهِ مردان را، میانِ قلبِ خود بنشان! برای دوری از آتش، همین باور، همین کافیست قناعت را بیا بنگر، شده حاکم، امامی که میانِ سفره، ایشان را، کمی نانِ جوین کافیست خوشا بر خاکِ این دنیا، که خورشیدی چنین دارد همین که شمسِ روی او، بتابد بر زمین کافیست
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نه تنها از ولای او صیانت میکند قرآن که بدخواهان حیدر را ملامت میکند قرآن از آن قاری قرآنی که گشته منکر حیدر قیامت نزد پیغمبر شکایت میکند قرآن اگر با دیده دل بنگری دارد به هر جزءاش به آقای نجف عرض ارادت میکند قرآن برای مدح او ربّ دو عالم شعر میگوید رشادتهای حیدر را روایت میکند قرآن به هر آیه به هر سوره مسلمانان عالم را به سمت خانه مولا هدایت میکند قرآن برای گفتن از او هر قلم لایق نشد حتی ادب در مدح مولا را رعایت میکند قرآن خود پروردگار الله اکبر گوید آنگه که علی با صوت زیبایش تلاوت میکند قرآن سلام حق بر آن کس که به راه حق هدایت شد اگر در راه مولایی سلامت میکند قرآن
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
سری درآسمانِ هفت و پایی در زمین دارد علی دست نوازش بر سر دنیا و دین دارد هزار و چند سالِ نوح، یا ملک سلیمانی امیرِدل نیازی نه به آن و نه به این دارد به دستی میکُشد، دستی قتیلش زنده میگردد مگر عیسی و عزرائیل زیر آستین دارد؟ عبادت را ز شمشیر علی باید بیاموزی که از بس سر فرود آورده پیشانیش چین دارد به جهل عبدود ایراد وارد نیست آن ملعون نمیدانست شمشیر علی را در کمین دارد چشیدم طعم حیدر را ز حُبِّ بر پسرهایش درخت قل هوالله احد زیتون و تین دارد دودو تا چـارتا کردم تـولا را و دانـستم کسی که حُبّ مولا در نمازش هست دین دارد قتیل شهر عشق از کوچۀ قبرش نمیترسد خیالش راحت است آنجا امیرالمؤمنین دارد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و فتح خیبر با دست الهی او
عـلی شبیه کسی نیست جز خـداوندش همان خدا که نبودهست و نیست مانندش کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود کسی که هر چه شود با خداست پیوندش کسی که قـبلهنما رو به او توقـف کرد کسی که «فزت و ربالعلیست» سوگندش تمام هستی عالم به روی دوش علیست مـدار چـرخـش افـلاک نیـز سربـندش مـیان معـرکه هرگـز ندیـد چـشم کسی که ذوالفـقـار کـند تکـیه بر کـمربندش خدا به دست علی نه، به «دست خود» روزی دری که مـانـع اسـلام بـود را کـنـدش »جمال وجه خدا واحد است» این یعنی: علیست اخم خدا و عـلیست لبخندش
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و فتح خیبر با دست الهی او
گـره کـور که در کار پـیـمـبـر افـتاد باز هم قـرعه به نام یل صفـدر افتاد وقتی از دور در قـلعه تجلّی میکرد یاد آن دست یـدالـلـهـی حـیـدر افـتـاد با خودش گفت که این کار فقط کار علیست ناگهان دلهره از سیـنۀ مضطـر افتاد مثل خواری شد و در چشم فراریها رفت تا عـلـم دست عـلـمـدار پـیـمبر افـتاد طرف قلعه که میرفت خدا پشتش بود جـبـرئیل آمد و زیر قـدمـش پر افتاد مرحب آمد که شود سدّ ره خیر ولی «هٰا علیٌ بَـشرٌ کیفَ بَشر» شر افتاد تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد ده قدم مانده به شمشیر دو سر، سر افتاد با خدا رفت و دم « نَصرُ مِنَ اللّٰه» گرفت سورۀ فـتـح به جـان در خـیـبـر افتاد موقع کندن در بود که « یازهرا» گفت ناگهان ترس عجـیبی به دل در افتاد صاحب روز جزا داشت قیامت میکرد حَسَبُ الاَمرِ علی پرده ز محشر افتاد چارهای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت هرکه با خـشـم الـهـی عـلـی در افتاد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
با جامِ نامِ خود دهانم را شرابآلودْ کن در «عین و لام و یا» الفبای مرا محدود کن هر شب طوافت میکنم؛ پروانهوار اسپندوار هر شب مرا دورِ سرِ شمعِ خیالت دود کن تو عرش اعلا من زمین، مدحت چه ساده گفتهام ای کاش، جبرائیل با صد مثنوی نازل شود تا ذرّه ای از مدحِ مولایم علی کامل شود دورم؛ زمین تا آسمان از دستِ عالمگیرِ تو نامت گره میخورد، در جنگاوری با ذوالفقار دم «یاعلی» میشد مسیحِ بازدم «یاذوالفقار« ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند، قابل نیستم من چیستم؟! خاری نشسته در گلستان نجف یک سنگریزه زیر کوهی در بیابان نجف جلد توأم؛ افتادهام از بام، دستم را بگیر
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روی خاک افتاده بودم، نردبان میخواستم هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم اشـهـد أَنَّ عـلی تا گـفـت در گـوشم پـدر گریه کردم، جای لا لایی اذان میخواستم بر زمین میخوردم و با یا علی پا میشدم لحظۀ بر خاستن از او توان میخواستم آن یـتـیـم کـوفـیام که از زمان کـودکی از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم عشق او از هر دوعالم بینیازم کرد و حیف آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری از زلال اشک او طبع روان میخواستم پُــر تـوقـع نـیـسـتـم اما نـمـیدانـم چــرا برترین گنج خدا را در جهان میخواستم شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت هر که را غیر از امیرمومنان میخواستم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی: یا مَـظـهرَ العَـجـائِبُ یـا مـرتضی عـلی من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟ شاهان عـالـماند به خـوانت گـدا، عـلـی در راه عشق، غیر علی در میانه نیست از ابـتـدا عـلـیسـت و تـا انـتـهـا عـلـی با مـهـرش از عـدم به وجـود آمـدیم ما یـعـنی که هـست رمـز فـنا و بـقـا علی چون خیر و شر رقم به یدالله میخورد حُسنالقضاست از پس سوءُ القضا علی در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند! وقتی که هست بر همه مشکلگشا علی عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است خـلـقی غـریـبـهاند و فـقـط آشـنـا عـلـی خیبرگشا علیست علی، ای خوشا علی! مرحبفِکَن علیست علی، مرحبا علی! دل میبـرد به غـمزه، ز خـیل دلاوران وقـتی زنـد به خـوانِ دلـیری صلا علی در گـویـش مـلائـکـه تـغـیـیـر مـیکـنـد حَیِّ عَـلَی اَلصَلاة، به حَـیِّ عَـلَی عـلـی میایـسـتـند خـیل ملائک به حـرمـتـش هرچـند مینـشـسـت روی بـوریـا علی ارض و سما به دور علی چرخ میزنند فرمانـبر است عـالم و فـرمانروا عـلی هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود بـا کـودکـی یـتـیـم رود پـا بـه پـا عـلـی از یُمن طـلعـتـش همه را عفـو میکنند آیـد اگـر به جـلـوه به روز جـزا عـلـی هرگز نـبـوده است جـدا از عـلی، خـدا هرگز نبـوده است جـدا از خـدا، عـلـی مشعـر عـلی و کعـبه عـلی و مـنا عـلی زمزم عـلی و مروه عـلی و صفا عـلی حـیـدر، ابـاالحـسن، اسـدالله، مـرتـضی صـفـدر، ابـوتـراب، ولی، ایـلـیـا، عـلی نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی سـرّ ظـهـور یـک به یـک انـبـیـا عـلـی او را شناخت شام عروجش نبی که دید صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی آن شب که فاصله دو کـمان بود تا خدا خود را رسول گرم سخن یافت با علی چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت تـنها یکـیست با نـبـی اهـل وفـا؛ عـلی در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی در خانه بود مِهـر بـتـولش عـصا عـلی چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟ کز گَـرد چـادرش بـکـشـد تـوتـیـا عـلی شیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟ کز غـم به حِـرز او بـبـرد الـتـجـا علی وجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟ کز عـالـمی کـند به رخـش اکـتـفا عـلی میخواستم که مدح عـلی سر کنم، ولی تا خـاک پـای فـاطـمه شد رَهـنما عـلی من اَلکَـنـم ز مـدحت خـاتـون عـالـمـین وقتی که گـفـته حضرت او را ثـنا علی گوید مگر مـدیح عـلی، شخـص فاطمه گوید مـگـر مـدیحـۀ خـیـرالـنـسا، عـلی شـادم که جـز ولای تو و مهـر فـاطـمه چیزی نـمانـده از همه دنـیا مرا، عـلی! عمریست گـفتهایم فقط « یا علی مدد« آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!
: امتیاز
|